در قانون مدنی نیز قوانین شهروندی مورد توجه قرار گرفته اند.
یکی از قوانینی که در قانون مدنی به آن تصریح شده است رعایت حقوق همسایه است. به عنوان مثال در ماده 132 قانون مدنی آمده است: «کسی نمی تواند در ملک خود تصرفی کند که مستلزم تضرر به همسایه شود...»
یکی دیگر از حقوقی که در قانون مدنی در مورد آن سخن گفته شده است، حق مالکیت است. هر شخصی حق دارد مالی که دارد به قیمت مشخص به دیگری واگذار نماید. و باید به معامله رضایت داشته باشد. در ماده 346 قانون مدنی آمده است: «عقد بیع باید مقرون به رضای طرفین باشد و عقد مکره نافذ نیست»
امانت داری را می توان یکی دیگر از حقوق شهروندی دانست که در قانون مدنی به آن اشاره شده است. یکی از عناوینی که با امانت در ارتباط است ودیعه است. طبق ماده 607 قانون مدنی ودیعه عقدی است که به موجب آن یک نفر مال خود را به دیگری می سپارد برای آنکه آن را مجانا نگاه دارد. در قانون 617 قانون مدنی آمده است: «امین نمی تواند غیر از جهت حفاظت، تصرفی در ودیعه کند یا به نحوی از آن منتفع شود مگر با اجازه صریح یا ضمنی امانتگذار، و الا ضامن است.
از این دست قوانین شهروندی که در قانون مدنی به آن اشاره شده است، فراوان است که تنها به بخش از آنها در اینجا اشاره شده است.
حقوق جزاء که بیانگر حقوق جزایی کشور است، در جهت جبران خسارت هایی است که از طرف افراد خطاکار به افراد جامعه وارد می شود. آنجا که صدمه جانی باشد، با حکم قصاص جان خاطی گرفته می شود، آنجا که صدمه جسمی مطرح باشد، با اخذ دیه یا قصاص و یا زدن حد، خاطی مورد مجازات قرار می گیرد. آنجا که خسارت مالی باشد، قاضی با گرفتن عین یا عوض در صدد جبران حق مال باخته بر می آید. آنجا که فردی به بیت المال خسارت وارد کند، ضامن است و باید جبران کند. این موارد امور کلی ای بودند که در جامعه مصداق دارد و در مورد هر مصداق نیز قانونی یافت می شود. به عنوان مثال در قانون جزاء آمده است:
و بسیاری از این دست حقوق وجود دارند که حکومت برای حفظ آرامش شهروندان اجراء می کند. که در اینجا تنها تعداد اندکی از آنها ذکر شد. می توان موارد بالا را در چند عنوان خلاصه کرد:
انسان بهترین موجود در عالم است. و در قرآن آمده است که انسان خلیفه خداوند در زمین می باشد.[1] او در زمین مکلف به انجام اوامر و دستورات الهی است. مجموعه دستورات اسلام، را دین اسلام می نامند که بیانگر قوانینی برای بهتر زیستن است. بخشی از این قوانین، قوانین شهروندی و اجتماعی است. زیرا انسان موجودی اجتماعی است، این قوانین در قران که کتاب هدایت است گنجانده شده است. بر اساس آیه ای از قرآن نیز که آمده است: « نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمین»[2] ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز، و مایه هدایت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است.[3] بنابراین قرآن قانون زندگی ما انسان هاست که عمل به آن قوانین انسان را به سوی هدایت و رحمت رهنمون می سازد. از آنجا که خود قرآن خود را تبیانا لکل شی معرفی می کند نتیجه می گیریم که در مورد حقوق شهروندی انسان ها نیز در آن سخن گفته شده است. در بخش بعد به بررسی این حقوق می پردازیم.
می توان مجموع حقوق شهروندی که در قوانین اساسی و جزایی و مدنی آمده است را در قرآن مشاهده نمود به عنوان مثال در قرآن از آزادی سخن گفته شده است. در آیه 256 سوره بقره آمده است است: «لا اکراه فی الدین» در قبول دین، اکراهى نیست.[4] ذیل این آیه در کتاب تسنیم آیه الله جوادی آمده است: «خلاصه آنکه: 1. شرعا طبق دلیل عقلی و نقلی واجب است که انسان حق را انتخاب کند. 2. شرعا اجبار و تحمیل پذیرش حق مطرح نیست. 3. انسان شرعا آزاد آفریده شده است و قدرت قبول حق و نکول آن را دارد»[5]
اصل دیگری که در قرآن وجود دارد، اصل برابری و مساوات است. در این باره در کتاب فقه سیاسی آمده است: با مطالعه خصائص انسانی زیر می توان به عمق مساله مساوات و برابری انسان ها از دیدگاه اسلام پی برد: [6]
اصل دیگری که در قرآن به آن تصریح شده است امانت داری است. در آیه 27 سوره انفال آمده است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِکُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» اى کسانى که ایمان آوردهاید! به خدا و پیامبر خیانت نکنید! و (نیز) در امانات خود خیانت روا مدارید، در حالى که میدانید (این کار، گناه بزرگى است)
همچنین در آیه 283 بقره آمده است: «فَلْیُؤَدِّ الَّذِی اؤْتُمِنَ أَمانَتَه»باید کسى که امین شمرده شده (و بدون گروگان، چیزى از دیگرى گرفته)، امانت (و بدهى خود را بموقع) بپردازد.[11] به این اصل در قانون 617 مدنی اشاره شده است: آنجا که گفته شده است: « امین نمی تواند غیر از جهت حفاظت، تصرفی در ودیعه کند یا به نحوی از آن منتفع شود مگر با اجازه صریح یا ضمنی امانتگذار، و الا ضامن است.»
همچنین در ماده 674 مجازات اسلامی آمده است: «هرگاه اموال منقول یا غیر منقول یا نوشته هایی از قبیل سفته و چک و قبض و نظایر آن به عنوان اجاره یا امانت یا رهن یا برای وکالت یا هر کار با اجرت یا بی اجرت به کسی داده شد و بنا برای این بوده است که اشیای مذکور مسترد شود یا به مصرف معینی برسد و شخصی که آن اشیاء نزد او بوده آنها را به ضرر مالکین یا متصرفین آنها استعمال یا تصاحب یا تلف یا مفقود کند، به حبس از شش ماه تا سه سال محکوم خواهد شد.
در مورد قوانین جزایی که از حقوق شهروندی می باشند نیز در قران سخن گفته شده است. به عنوان مثال در آیه 45 سوره مائده آمده است: « وَ کَتَبْنا عَلَیْهِمْ فیها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَهُ وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُون» و ما در تورات بر بنىاسرائیل لازم و مقرر داشتیم که: [در قانون قصاص] جان در برابر جان، و چشم در مقابل چشم، و بینى به عوض بینى، و گوش به جاى گوش، و دندان در برابر دندان، و زخمها را قصاصى است. و هر که از آن قصاص گذشت کند، پس آن گذشت کفارهاى براى [خطاها و معاصى] اوست. و آنان که بر طبق آنچه خدا نازل کرده داورى نکنند، هم اینانند که ستمکارند.[12]
از این دست موارد زیاد است اما آن مقداری از بحث که افاده غرض می نمود آورده شده است. و تا اینجا بیان شد که در قرآن قوانین شهروندی مطرح بوده و مورد توجه بوده اند.
بعد از بیان مباحث مقدماتی، و اینکه قوانین شهروندی ه مدر قانون اساسی و هم در قوانین جزایی و هم در قوانین مدنی وجود دارد، به بررسی این مطلب پرداختیم که آیا این قوانین در قرآن هم مورد توجه قرار گرفته اند یا نه؟ بعد از بررسی ها مشخص شد که در قرآن نیز قوانین شهروندی مورد توجه بوده و دارای اصالت می باشند. و در حقیقت این بشر است که باید از قوانین الهی سرمشق گرفته و همه قوانین شهروندی باید در راستای جلب رضایت الهی تدوین شود. مشاهده شد که در قرآن از قوانین شهروندی از هر سه نوع آن یعنی اساسی، جزایی و مدنی بحث شده است.
[1] سوره بقره، آیه 30؛ وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَة
[2] سوره نحل، آیه 89.
[3] ترجمه مکارم، ص 277
[4] ترجمه مکارم، ص 42.
[5] جوادی املی، عبدالله، تسنیم، جلد 12، ص 170 و 171.
[6] عمید زنجانی، فقه سیاسی، جلد 1، ص 544.
[7] سوره نساء آیه 1.
[8] سوره بقره، آیه 43.
[9] سوره اسراء آیه 70
[10] سوره حجرات، آیه 13.
[11] ترجمه مکارم، ص 49.
[12] ترجمه انصاریان، ص 115.